شرکتهای کارآفرین با دو مشکل عمده مواجهاند. مشکل اول درباره تأمین مالی است و مشکل دوم در خصوص دسترسی به دانش فنی و مدیریتی. دیده میشود که شرکتهای نوپا با بنیانگذارانی کمتجربه در فضای تجاری در برخی از امور اداره کسبوکار با موانعی روبرو میشوند. برای نمونه، این شرکتها برای انجام امور مالی و حسابداری از افراد باتجربه استفاده نمیکنند بنابراین بهندرت طرح کسبوکار یا برنامه بودجه تهیه میکنند. یا در خصوص بازاریابی از شیوههای حرفهای استفاده نمیکنند. با توجه به این نکات مسائل تأمین مالی و فراهم بودن تجربه مدیریتی برای گذر از مراحل اولیه حیات هر شرکت بسیار کلیدی هستند. بهعلاوه، تأمین مالی برای رسیدگی به چالشهای عملیاتی ضروری است و مهارتهای مدیریتی اثربخش، بهرهبرداری مناسب از سرمایه را تضمین میکند.
در سرمایهگذاری خطرپذیر به هر دوی این مشکلات پرداخته میشود. در واقع سرمایهگذاران خطرپذیر سرمایه، پشتیبانی فنی و مدیریتی و قابلیتهای شبکهسازی را فراهم میکنند. این سرمایهگذاران نهتنها از شرکتهای نوپا به لحاظ مالی حمایت میکنند بلکه تخصص و تجربه خود را نیز در مراحل مختلف به شرکت تزریق میکنند.
سرمایهگذاران خطرپذیر قصد دستیابی به بازدههایی بلندمدت و بیش از متوسط را دارند. هدف سرمایهگذاران خطرپذیر در طول عمر سرمایهگذاری، کسب بازده خالص از کل سبد شرکت است و انتظار میرود که این بازدهها با توجه به مخاطرات آن بیش از سرمایهگذاریهای دیگر باشد.
سرمایهگذاران خطرپذیری که به نمایندگی از شرکای با مسئولیت محدود سرمایهگذاریها را مدیریت میکنند، در فعالیتهای خود با دو مانع مواجه هستند: زمان و پول. در همین راستا، جهت تخصیص بهینه زمانی، سرمایهگذاران تلاش میکنند فعالیتهای خود را بر صنایع یا مناطق جغرافیایی خاص یا مرحلهای خاص از توسعه شرکت متمرکز کنند. به همین ترتیب برای مدیریت بهینه زمان و پول دو نگرش وجود دارد.
نگرش اول بر مبنای این فرض است که ارزشیابی دقیق به اشتباهات کمتر در سرمایهگذاری و بازدهی بیشتر منجر میشود. شرکتهای سرمایهگذاریای که به این نگرش معتقدند زمان زیادی را برای ارزشیابی طرحها صرف میکنند و در نتیجه معاملات کمتری انجام میدهند. اما شرکتهای سرمایهگذاری دیگری نیز وجود دارند که معتقد به «قوانین آمار» هستند. این دسته از شرکتها این فلسفه را میپذیرند که تعداد مشخصی از معاملات، بدون توجه به میزان زمان صرف شده برای ارزیابی دقیق، دستاورد ضعیفی خواهند داشت. بنابراین این شرکتها معاملات بیشتری انجام میدهند تا احتمال موفقیت خود و بازدهی بیشتر را فراهم آورند. تاکنون هیچ پژوهش مستندی برای تأیید اینکه کدام نگرش بهتر است صورت نگرفته است؛ اما بیشتر سرمایهگذاران خطرپذیر از قانون «دو- شش- دو» پیروی میکنند: دو سرمایهگذاری عالی، شش سرمایهگذاری بدون بازده یا با بازده تکرقمی و در نهایت دو سرمایهگذاری از دست رفته.